سریال ماه پیکر

سریال ماه پیکر

سریال ماه پیکر

سریال ماه پیکر

سریال ماه پیکر

پیوندهای روزانه

سریال پاتریکس خلاصه قسمت آخر و تمام قسمت ها

پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۳:۴۸ ق.ظ

خلاصه داستان قسمت آخر و تمام قسمت های سریال پاتریکس

سریال پاتریکس (سریال جسور و زیبا) cesur ve güzel یکی از سریال موفق شبکه استار ترکه است. کیوانچ تاتلیتوغ بازیگر نقش پاتریکس وطوبی بیوک استون بازیگر نقش اکسیس در این سریال هستند که هر دو بازیگران معروف و پرطرفدار ترک هستند.

سریال پاتریکس

خلاصه کوتاه داستان سریال پاتریکس

پسر شجاع و جسور پاتریکس ( کیوانچ تاتلیتوغ ) سریال که جوانی خوشتیپ و جذاب است از شهر خود به یک شهر کوچک حرکت میکند
در این شهر کوچک خانواده ای زندگی میکنند که ملک و زمین های زیادی دارند و بسیار ثروتمند هستند که این خانواده دختری بسیار زیبا به نام سوهان یا اکسیس (طوبی بیوک اوستون) دارد که زیبایی آن زبانزد بود.

تو ملاقات اول پاتریکس و اکسیسعشقی پرشور بین شان شروع می شود فقط بین این دو موضوع های بسیار زیادی وجود دارد که دو طرف از آنها بی خبرند.
خانواده پاتریکس و خانواده اکسیس در زمان های بسیار قدیم همدیگر را می شناختند و بین این دو خانواده یک جنگ و دعوای بسیار بزرگی رخ داده بود که دو عضو جوان این دو خانواده از این موضوع بی خبر هستند.
این حساب بسته نشده قدیمی بین دو خانواده بر روی عشق دو عضو جوان این خانواده ها سایه انداخت و حوادث گذشته بین دو خانواده عشق این دو را به حالت ناممکن در آورده است.
با گذشت زمان علت و راز آمدن پاتریکس به این شهر کوچک بر ملا خواهد شد

سریال پاتریکس

 

داستان قسمت 9 سریال پاتریکس

هولیا میره تو اتاق دکتر و بولنت هم میبینتش ولی از اونجا میره شیرین و کمال دارن میان که بولنت رو میبینن  شیرین میگه دادام(😂😂😂)بیا این شد سه بار کمال میگه این دست از سر جاهده خانم بر نمیداره شیرین هم مه ایشالا چیزی که ما فکرشو میکنیم نباشه و میرن داخل.
اکسیس میره سیمیت میخره رفعت هم دنبالشه.
شوهر بانو میاد عمر رو میبره پاتریکس هم میاد به بانو میگه دیگه جلو در ازم استقبال میکنی بانو هم میگه سینان اومد عمر و برد بعد بهش میگه میبینم نتونستی از اکسیس دل بکنی پاتریگس هم میخنده و میگه میرم بالا دوش بگیرم و میره بانو هم زورش گرفته و دنبالش میره. پاتریکس میگه چیشد اومدی بانو میگه امروز کاری ندارم و میخواد به پاتریگس نزدیک بشه که پاتریکس میگه ما رابطمونو خیلی وقت پیش تموم کردیم افکارمو بهم نریز که بانو میگه نکنه اکسیس افکارتو بهم ریخته .به این زودی همه چیزو فراموش کردی؟پاتریگس هم میگه من چیزی رو فراموش نکردم ما به هم نیاز داریم بانو میگه همین که بهم نیاز داشته باشی هم برام خوبه و میره.
اکسیس میاد بیمارستان شیرین میبینتش میگه زود بیا میخوایم صدای قلب بچه رو بشنویم و میرن داخل تحسین میخواد فیلم بگیره که جاهده میگه دکتر یه سی دی شو بهمون میده.دکتر صدای قلب بچه رو میذاره همشون احساساتی میشن.فلش بک میخوره به عقب که دکتر این سونوگرافی رو از هولیا کرده و فیلمشو پر کرده بعد فیلم به حال برمیگرده اکسیس میگه کورهان کجاست تحسین میگه خونست.کورهان میاد اکسیس میبینتش و میگه بیا داخل اونم میاد صدارو میشنوه میگه قشنگترین صدای دنیاست بعد دکتر میگه برای امروز بسه و میره همه میرن کورهان و جاهده میمونن که کورهان از جاهده معذرت خواهی میکنه جاهده هم میگه هیچی نگو من دیگه فراموش کردم.جاهده مرخص میشه و میره هولیا میبینتش و میره بیرون داره میره دکتر میاد اونم میخواد بره بهش میگه شب خیلی سختی بود بالاخره تموم شد به خاطر تو بعد میگه چقد پول میگیری تو؟که هولیا میگه کمتر از چیزی که تو میگیری نیست.اونم میگه من جیزی نمیگیرم اگه تو موقعیت بدی قرار بگیرم واقعیتو میگم و میره سوار ماشینش میشه هولیا بهش میگه میشه منو تا یه جایی برسونی اونم میگه باشه سوار شو اونم سوار میشه.
مهربان و عدالت همو میبینن مهربان محل عدالت نمیذاره و میره عدالت میره دنبالش بهش میگه لطفا به خاطر من با تحسین در نیفتین اونم میگه من با کسی در نمیفتم عدالت میگه به عنوان یه زن درکتون میکنم  تو گذشته ترک شدنتون رو که مهربان میگه صداتو ببر من میدونم تو کی هسی تو کسی هسی که کارای تحسینو ماست مالی میکنی میدونم

تاحالا چن نفرو به کشتن دادی بالاخره دستتونو رو میکنم و میره نجلا میاد عدالت بش میگه برو تو داروخانه منم میرم کلانتری و میام و میره.
مزرعه کورلوداغ
کورهان به جاهده میگه دکتر گفته کم خونی داری بعد یه لیست میخونه و میگه اینا رو باید بخوری که تحسین به ریحان میگه شنیدی اینارو باید بهش بدی اونم میگه باشه و میره اکسیس میخواد براه کارخونش که تحسین میگه دیشب با کی بودی اونم میگه با پاتریگس بودم یه جا روبه رو شدیم بعد دعوتم کرد به شام بعد میگه پیش بانو هم رفتم یه بچه داره که شیرین میگه از پاتریکس؟تحسین نگاش میکنه اونم میگه ببخشید که اکسیس میگه نه از شوهرش جدا شده تحسین میگه اون چرا برنگشت؟اکسیس میگه لابد کار داشته و میره شیرین هم دنبالش میره.
اکسیس به شیرین میگه دیروز چخبر بود که اونم میگه هیچی جاهده داشته سر کورهان غر میزده مثل همیشه بعد بلند شده ایز خورده افتاده.بعد میگه تو بگو دیشب چی شد که اکسیس میگه شام خوردیم بعد منو رسوند خونه شیرین میگه اومد داخل اونم میگه اره شیرین میگه همو بوسیدید که اکسیس صحنه ای که میخواستن همو ببوسن رو یادش میاد میگه نه حرف زدیم بعدش رفت شیرین میخنده و میگه پس فهمیده اگه خودشو بهت بچسبونه از دستت میده اینطوری میخواد بدستت بیاره که اکسیس میگه کور خونده و میره به راننده میگه من پیاده میرم کارگاه بعد تو ماشینو بیار و میره.
اکسیس میاد سر خاک مامانش پاتریکس هم داره نگاش میکنه.اکسیس میره پاتریکس میاد کلید میندازه قفل باز میکنه بعد نشون میده که تموم کلیدارو از تو خونه تحسین با خمیر قالبشونو برداشته و ساخته.
مهربان برای جاهده میوه فرستاده که تحسین سبد میوه رو میندازه تو ماشینو بهش میگه برو خودم بعدا ازش تشکر میکنم.
بولنت اومده پیش مامانش تو مغازه روغن ها کمه که مهربان میگه یعنی باغ به این بزرگی همینقدر روغن زیتون داده؟که  بولنت میگه سفارشارو تحویل دادیم همینقدر مونده بعد میگه به من اعتماد نداری که مهربان میگه به تحسین اعتماد ندارم داره گولمدن میزه بعد پلیسا میان و به مهربان میگن ازت شکایت شده بولنت میگه کی شکایت کرده؟اونام میگه عدالت خانوم به خاطر تجاوز به حریم خصوصیشو مهربان میخنده و میخواد بره که بولنت میگه چی شده مهربان میگه فقط هدیشو بهش پس دادم و میره.
تحسین وصالح دارن میره که تحسین به صالح میگه دیشب کورهان که مست بود چیزی نگفت اونم میگه نه بعد یادش میاد که کورهان گفته مامانم همه چیرو میدونست بس که سکوت کرد دق کردو مرد منم میخوای دق بدی؟.
تحسین میاد کلانتری بولنت میاد بش میگه مامانمو میخوان ببرن دادگاه که تحسین میگه هر چی قاضی بگه همونه و میره.

تاحالا چن نفرو به کشتن دادی بالاخره دستتونو رو میکنم و میره نجلا میاد عدالت بش میگه برو تو داروخانه منم میرم کلانتری و میام و میره.
مزرعه کورلوداغ
کورهان به جاهده میگه دکتر گفته کم خونی داری بعد یه لیست میخونه و میگه اینا رو باید بخوری که تحسین به ریحان میگه شنیدی اینارو باید بهش بدی اونم میگه باشه و میره اکسیس میخواد براه کارخونش که تحسین میگه دیشب با کی بودی اونم میگه با پاتریگس بودم یه جا روبه رو شدیم بعد دعوتم کرد به شام بعد میگه پیش بانو هم رفتم یه بچه داره که شیرین میگه از پاتریکس؟تحسین نگاش میکنه اونم میگه ببخشید که اکسیس میگه نه از شوهرش جدا شده تحسین میگه اون چرا برنگشت؟اکسیس میگه لابد کار داشته و میره شیرین هم دنبالش میره.
اکسیس به شیرین میگه دیروز چخبر بود که اونم میگه هیچی جاهده داشته سر کورهان غر میزده مثل همیشه بعد بلند شده ایز خورده افتاده.بعد میگه تو بگو دیشب چی شد که اکسیس میگه شام خوردیم بعد منو رسوند خونه شیرین میگه اومد داخل اونم میگه اره شیرین میگه همو بوسیدید که اکسیس صحنه ای که میخواستن همو ببوسن رو یادش میاد میگه نه حرف زدیم بعدش رفت شیرین میخنده و میگه پس فهمیده اگه خودشو بهت بچسبونه از دستت میده اینطوری میخواد بدستت بیاره که اکسیس میگه کور خونده و میره به راننده میگه من پیاده میرم کارگاه بعد تو ماشینو بیار و میره.
اکسیس میاد سر خاک مامانش پاتریکس هم داره نگاش میکنه.اکسیس میره پاتریکس میاد کلید میندازه قفل باز میکنه بعد نشون میده که تموم کلیدارو از تو خونه تحسین با خمیر قالبشونو برداشته و ساخته.
مهربان برای جاهده میوه فرستاده که تحسین سبد میوه رو میندازه تو ماشینو بهش میگه برو خودم بعدا ازش تشکر میکنم.
بولنت اومده پیش مامانش تو مغازه روغن ها کمه که مهربان میگه یعنی باغ به این بزرگی همینقدر روغن زیتون داده؟که بولنت میگه سفارشارو تحویل دادیم همینقدر مونده بعد میگه به من اعتماد نداری که مهربان میگه به تحسین اعتماد ندارم داره گولمدن میزه بعد پلیسا میان و به مهربان میگن ازت شکایت شده بولنت میگه کی شکایت کرده؟اونام میگه عدالت خانوم به خاطر تجاوز به حریم خصوصیشو مهربان میخنده و میخواد بره که بولنت میگه چی شده مهربان میگه فقط هدیشو بهش پس دادم و میره.
تحسین وصالح دارن میره که تحسین به صالح میگه دیشب کورهان که مست بود چیزی نگفت اونم میگه نه بعد یادش میاد که کورهان گفته مامانم همه چیرو میدونست بس که سکوت کرد دق کردو مرد منم میخوای دق بدی؟.
تحسین میاد کلانتری بولنت میاد بش میگه مامانمو میخوان ببرن دادگاه که تحسین میگه هر چی قاضی بگه همونه و میره.

توی جنگل مامورا اون سی دی رو توی ماشین دکتر پیدا میکنن.
اکسیس میاد دیدن مهربان که بولنتو میبینه زنگ زدم ولی زهرا گفت مهربان هیچکسو نمیخواد ببینه که بولنت میگه به تو ربطی نداره.اون هیچ کسو نمیخواد ببینه یه مدت مهربان هم میبینتشون اکسیس گل رو میده به بولنت و بهش میگه بده به مهربان خانوم اونم میگه باشه بعد میگه از این به بعد شراکت خیلی سخت میشه که اکسیس میگه با لصبانیت تصمیم نگیر و میره.
مهربان زنگ میزنه به یه نفر به اسم نجاتی و بهش میگه قبلا فهمیده بودیم که برادر عدالت زنداهنه.میخوان برام یه وقت ملاقات بگیری و قطع میکنه.بعدم تو روزنامه خبر مرگ دکترو میخونه و میره تو فکر.
اکسیس میاد تو روستا و ماشین پاتریکیس و میبینه یه طوری پشتش پارک میکنه که نتونه بره بعد پیاده میشه و میره.عدالت هم میبینتش.
پاتریکس اومده پانسمانشو عوض کنه که پرستاره داره درباره دکتر ندیم میگه که خیلی وقت نبود اومده بود اینجا مردم پشت سرش حرف میزدن میگفتن بدهکار بوده که پاتریکس میگه با تحسین کورلوداغ خصومتی نداشت اونم میگه نه همین دیروز خبرای خوبی درمورد عرسشو نوش بهش داد من که میگم کار مافیاست پاتریکس هم میگه موافقم.

 

داستان قسمت 10 سریال پاتریکس

پاتریکس میاد میبینه  اکسیس ماشینشو طوری زده که نتونه بره بیرون و میخنده.اکسیس توی مغازش داره با امریکایی ها حرف میزنه و میگه ما هم خوشحالیم که با شما همکاری میکنیم و قطع میکنه و به دخترا میگه اونا هم خوشحال میشن.اونی که ماشینشو زده بود جلوی ماشین پاکریکس میاد ماشینشو بر میداره و پاتریگس میاد جلو مغازه اکسیس اونم قایم میشه زیر میز(😂😂😂)میگه بش بگید اینجا نیست بعد پشیمون میشه و میره بیرون پاتریگس بش میگه الان حوصله بازی نداشتم چون میخوام برم پیش مامانم اکسیس هم میگه یه دقه وایسا میره برای مامان پاتریکس گل زَنبَق و ادکلنشو میاره میگه تو همه عکسا دیدم که مامانت این گل و زده تو موهاش ایندفعه ادکلنش هم اوردم دفعه پیش اشتباه بردی که پاتریکس میگه از کجا میدونی برای بانو نبود اونم میگه که بانو ادکلن های تند رو دوس داره که پاتریکس میگه حرف نداری اکسیس میره و بش میگه پولشو میزنم تو حسابت بعد بده پاتریگس هم میخنده و میره.
عدالت و تحسین دارن شام میخورن عدالت میگه مهربان حتما تلافی میکنه تحسین میگه اونوقت من تف میکنم توی دهنش بعد عدالت میگه این قضیه قتل دکتر ندیم تو جنگل خیلی نگرانم کرده که تحسین میگه مگه نگفتم دیگه درباره این صحبت نکن بعد دست عدالت و میگیره و بش میگه برای اینکه تو اون شبو فراموش کنی من همه کار کردم اونم میگه میدونم بعد زنگ درشونو میزنن نور ماشین پلیس میفته توی خونه اونلم میرن دم در رییس پلیس به تحسین میگه توی ماشین دکتر یه چیزی متعلق به شما پیدا شده.
توی مزرعه کورلوداغ
جاهده و کورهان و اکسیس دارن فیلم میبینن که پاتریکس به اکسیس زنگ میزنه و میگه مامانم از کادوش خیلی خوشش اومد بعد گوشی رو میده به مامانش فیگن هم یه چیزی به فرانسوی میگه بعد گوشی رو میده به پاتریکس اکسیس میگه چی گفت اونم میگه جمله ای که همیشه بابام بهش میگف درهای دلت رو ببند چون مردن اسون تر از عاشق شدنه عشقم(😍😍😍)اکسیس هم میگه خداحافظ و قطع میکنه پاتریگس میاد پیش فیگن و بهش میگه شاید چن روزی نتونم بیام پیشت اونم دلخور نگاش میکنه که پاتریگس میگه میخوام زود تر خونمونو تموم کنم که بریم اونجا زندگی کنیم جایی که بابا ارزوشو داشت یه جای سرسبز.بعد میگه همه چیزمونو ازش میگیرم اول تابلوهامونو ازش میگیرم.
مزرعه کورلوداغ
بولنت میاد اونجا که اکسیس میگه چرا اومدی اونم میگه تحسین خان گفت بیا اکسیس میگه بابام که خونه نیست که تحسین با پلیسا میاد و مدرکو نشون میده روسی دی نوشته ایشه ییلدیریم که بولنت یادش میاد هولیا بهش گفته بود اسمم عایشه ییلدیریمه و میگه مگه اون پرستار بارداری تو نیست که جاهده میگه اره

ولی فامیلشو نمیدونستم که بولنت مشکوک نگاش میکنه بعد جاهده میگه خودم بش گفتم یه کپی از دکتر بگیره حتما برای اون اماده کرده که تحسین میگه خوبه پس این مدرک نیست رییس پلیس میگه خوبه ادرسشو بدید تا بریم دنبالشون جاهده میگه نمیدونم ولی تا فهمیدم بهتون میگم رییس پلیس هم میره کورهان به بولنت میگه تو چیکار داشتی از صبح چن بار زنگ زدی بعد به جاهده نگاه میکنه و میگه نه مشکلم حل شده و میره.
پاتریکس تو قهوه خونه نشسته داره فوتبال نگاه میکنه بعد تلفنی با رفعت حرف میزنه میگه چار بار بچرخون چپ بعد نشون میده رفعت اومده تو خونه نیشان تاشی تحسین بعد رمز زنگ خطر رو بهش میده و میگه مطمعنی کمک نمیخوای اونم میگه اره بهتر تو جلوی چشمشون باشی و قطع میکنه.
پاتریکس اومده پیش رفعت و ازش تشکر میکنه بعد رفعت میگه نوبت این یکی خونست که پاتریکس میگه کمال و شیرین صبح میرن استانبول بعد نشون میده که کمال به پاتریکس گفته مهربان و صالح هم باهامون میان بعد نشون میده دوباره رفعت میگه زنگ خطر هم ساعت هشت و نیم میزنه پاتریکس میگه یعنی موقع صبحونه خوردن بعد بش میگه ده دقیقه بیشتر وقت نداری بعد مزرعه نشون میده که بهشون خبر دزدی میدن و میرن دوباره پاتریکسو نشون میده که میگه خدمتکارا بعد رفتن اونا دور هم جمع میشن و حرف میزنن جاهده هم میره پیاده روی اکسیس هم میره سر کارش بهد جاهده رو نشون میده که به خدمتکار میگه میرم پیش مهربان و میره ولی به هولیا زنگ میزنه و میگه خونه باش دارم میام.اونم میگه باشه.پاتریکس داره از دور نگاه میکنه رفعت میاد پیشش.
بعد هولیا رو نشون میده که بولنت پیششه به بولنت میگه فورا باید بری اونم میگه نکنه جاهده داره میاد که هولیا اولش میگه نه بعدش میگه اره اون داره میاد بولنت میگه من هیچ جا نمیرم باید بم بگی رابطه شما چیه.
رفعت به پاتریکس میگه اکسیس که نرفته بعد پاتریکس به رفعت نشون میده که اکسیس داره میره بانو زنگ میزنه به اکسیس و بش میگه اومدم کورلوداغ میخوام ببینمت اونم میگه باشه بانو میگه میخوام بعد از اینکه خونه پاتریکس اماده شد یه مهمونی بدیم اگه قوانینتون اجازه بده که اکسیس میگه هر کاری بخوای میتونی بکنی بانو میگه میام مغازت و قطع میکنه.اکسیس هم میگه احمق.
پاتریکس و رفعت میرن تو خونه اکسیس هم تو راه میخوره زمین لباسش کثیف میشه میره خو۸نه.رفعت هم میره تو اتاق پاتریکس و تابلو رو عوض میکنه.پاتریکس میاد تو پذیرایی و به تابلو نگاه میکنه که اکسیس میاد توخونه و غر میزنه پاتریکس هم صداش مشنوه و قایم میشه.بعد نقاشی هارو جابه جا میکنن و تابلوهای تقلبی رو میزنن به دیوار.بانو میاد مغازه اکسیس

و منشیش بش میگه الان دیگه میان.کورهان زنگ میزنه به اکسیس و میگه هر چیزی که فکر میکردن قیمتیه رو بردن تابلو عکس مامان بزرگ و بابابزرگ هم بردن بابا خیلی حالش گرفتس.بعد بانو زنگ میزنه اکسیس به کورهان میگه من فعلا قطع میکنم به بانو میگه تا پنج دقیقه دیگه اونجا بانو میگه به پاتریکس نگو منو میبینی اونم میگه امروز نمیبینمش بعد زنگ خونه رو میزنن میره باز میکنه میبینه پاتریکسه.که میگه دلم هواتو کرده بود اومدم ببینمت بعد میگه از اون نوشیدنی های مخصوص اینجا هم داری که اکسیس میگه این وقت صبح؟بعد میگه یه قرار دارم بایو برم که پاتریکس میگه پس زود بیا بهم بده اونم میاد پاتریکس به رفعت علامت میده که بره اونم میره اکسیس میاد برگرده که یه دفعه پاتریکس میبوسدش(😍😍😍😍واییی خیلی عاایی بود اینجا)رفعت میره اکسیس شوکه شده میگه میگه جیکار کردی پاتریکس میگه معذرت میخوام بعد اکسیس میخواد دوباره ببوسدش که نگهبانا رفعت رو گرفتن میارن پاتریکس هم شوکه میشه.پاتریکس میگه اون دوست منه ولش کنید رفعت میگه اومدم دنبالت ولی دیدم چیزه(بوسیدنشونو میگه)گفتم مزاحمم رفتم سریع که نگهبانا دستگیرم کردن نگهبانا میرن رفعت و اکسیس با هم آشنا میشن رفعت میره که پاتریکس به اکسیس میگه به خاطر کار مسخره امروزم معذرت میخوام که اکسیس هم میخنده و میگه خوشحالم که مانع یه کار مسخره دیگه شده و میره.پاتریکس میگه اهالی خونه کجان اکسیس میگه خونه نیشان تتشی رو دزد زده و رفتن اونجا پاتریکس هم خودشو شوکه نشون میده اکسیس میگه اگه ماشین ندارین بیاین ببرمتون که رفعت میگه نه مرسی که پاتریکس میگه فکر خوبیه و میره سوار میشه.توی ماشین اکسیس همش به رفعت نگاه میکنه بعد میگه شما تعمیر گاه نداشتین؟چن بار ماشینتون رو دیدم که رفعت میگه بله پاتریکس میگه اون آچار فرانسه هست همه کاری میکنه که اکسیس میگه قبلا پلیس بودین اونم میگه اره.اکسیس میگه رو ماشین عکس اونم بود به خاطر همین فهمیدم که پاتریکس میگه این طور که معلومه اسکن کردی که پاتریکس میگه تو کورلوداغ همه میشناسن هم دیگه رو غریبه ها جلب توجه میکنن بعد میگه از کجا همو میشناسین که پاتریکس میگه همین جا پیاده میشیم رفعت میگه از روز حادثه ای که براتون رخ داد پاتریکس میگه بانو معرفی کرد و پیاده میشن و اکسیس میره.رفعت میگه به خیر گذشت پاتریکس هم میگه امیدوارم.

 

داستان قسمت 11 سریال پاتریکس

بانو زنگ میزنه به اکسیس.اکسیس میگه تو راهم دارم میام بانو میگه نمیخواد دیگه اومدم خونه پاتریکس بعد قطع میکنه پاتریکس و رفعت میان میگه چطور بود بعد میگه موفق شدین و میخنده رفعت میگه قرار بود گیر بیفتم که پاتریکس خیلی شیک نجاتم داد که پاتریگس میگه بیا بریم و میره بعد رفعت با لبش بوس و به بانو نشون میده بانو هم میره تو فکر.
اکسیس میاد مغازش مهربان اونجاس میگه میخوام روغن زیتونامون رو به خاطر کریسمس به مردم هدیه بدم اومدم شیشه انتخاب کنم بعد به اکسیس میگه گل هات یکم بوهای بدو از بین برد و تشکر میکنه و میخواد بره به اکسیس میگه به جاهده سلام برسون اکسیس میگه مگه نیومد پیشتون که اونم میگه نه اکسیس میگه شاید اول رفته پیاده روی مهربان هم میره.
جاهده میاد خونه هولیا اکسیس بش زنگ میزنه میگه کجایی جاهده میگه اومدم پیاده روی بعد میرم پیش مهربان دعوتم کرده بعد قطع میکنن میره در میزنه بولنت درو باز میکنه میگه خوش اومدی جاهده هم شوکه میشه بعد میرن داخل بولنت میگه من همه چیزو میدونم.میدونم که حامله نیستی هولیا میگه من نمیدونستم که بولنت اشنای تو هس بعد هولیا تو خونه دوربین کار گذاشته و روشنش میکنه جاهده به بولنت میگه اگه حرف بزنی نابودت میکنم بولنت میگه نکنه دکترو شما کشتین که هولیا میره طرفش و میگه ما نکشتیم چن بار پرسیدی بهت گفتم بعد بش میگه اگه به کسی حرفی بزنی ما دوتا میشیم عزراعیلت بولنت میره جاهده میگه مگه تو نگفتی سی دی رو از دکتر گرفتی هولیا میگه شاید نگرفتم که جاهده میگه نکنه تو کشتیش بعد میگه اصلا ولش کن تو فقط به بچم فکر کن.
اکسیس نشسته لب رودخونه و داره به بوسه شون با پاتریکس فر میکنه پاتریکس هم تو کارگاه رفعت نشسته و داره به همین فکر میکنه که بانو میگه خدارو شکر که ختم بخیر شد پاتریکس میگه چون کارایی که تحسین کرده بود رو نکردیم ختم بخیر شد نه آدمی کشتیم نه تابلویی دزدیدیم و نه عمارتو آتیش زدیم.
تحسین تو خونخ نیشان تاشی وایساده جای خالی تابلو رو نگاه میکنه که کورهان میاد بش میگه بسه دیگه از صبح زل زدی به دیوار بعد فیلم فلش بک میخوره به موقعی که تحسین خونه مامان بزرگ و بابابزرگ تحسین رو اتیش زده و این تابلو رو دزدیده بعد فیلم به حال برمیگرده که تحسین میگه بیا بریم تو این خونه دلم میگیره و میره.
تو کارگاه رفعت بانو به پاتریکس میگه فراموش نکن که تحسین کل خانوادتو کشته پاتریکس میگه این ممکنه که بانو میگه اون بوسه اولین سوراخو تو زره تو ایجاد کرد که پاتریکس میگه نه بابا بانو میره رفعت میگه انگار نباید همه چیزو بهش میگفتم که پاتریکس میگه اشکالی نداره و میره.

جاهده از خونه هولیا میاد بیرون بولنت هم اونجاس بهش میگه چقد پول میخوای بولنت میگه من اکسیس رو میخوام که جاهده میگه اونو به خاطر کارای مسخرت از دست دادی و میخواد بره که بولنت جلوشو میگیره بهش میگه تحسین فقط چن وقت دیگه زندست بعد از اون تو باید بچه یکی ده رو بزرگ کنی تو به یه همراه احتیاج داری به من کمک کن منم به تو کمک میکنم جاهده هم میره تو فکر.
توی مزرعه کورلوداغ ککرهان داره تعریف میکنه و میگه وسایلا پیدا شده که اکسیس میگه تابلو چی میگه اون پیدا نشده ولی بالاخره پیدا میشه اکسیس میگه فقط همین یه دونه عکسو از مامان باباش داشت.
تحسین اومده پیش عدالت و میگه کسافتا فقط تابلو رو برداشتن که عدالت میگه آخه اون تابلو به درد کی میخوره تحسین هم میگه نمیدونم.
پاتریکس و بانو دارن شام میخورن و درباره کاراشون حرف میزنن بانو میگه باید برای کارای بورس برم لندن پاتریکس میگه کورلوداغ هم برای سرمایه گذاری داره لحظه شماری میکنه.اکسیس زنگ میزنه به بانو و میگه وقت داری اونم مه دارم با پاتریکس شام میخورم کورلوداغ هستم فردا صبح بیا هتل اکسیس هم میگه باشه و قطع میکنه.بانو به پاتریکس میگه حتما به خاطر بوسه احساس گناه میکنه که پاتریکس میگه هر چی کمتر همو ببینین بهتره که بانو به پاتریکس میگه منم همینو بهت میگم پاتریکس هم شامشو میخوره که بانو میگه شرط میبندم که آخر این داستان تو دیوانه وار عاشق این دختره میشی.حاضری شرط ببندیم که پاتریکس میگه نه.
اکسیس ناراحت تو اتاقش نشسته زنگ میزنه به هتل میگه بانو واردال اونجا میمونن که هتل دار میگه اره بعد اکسیس میگه تو اتاق پاتریکس علمداراغلو میمونن میخوام براشون یه چیزی بفرسم که هتل دار میگه نه تو یه اتاق دیگه میمونن که اکسیس خوشحال میشه و تلفن رو قطع میکنه و شروع میکنه به رقصیدن(😂😂😂😂).جاهده میاد تو اتاق پاتریکس و بهش میگه امروز رفته بودم پیش بولنت نه مهربان اون فکر میکنه به خاطر پاتریکس از هم جدا شدین که اکسیس میگه خوب دیوونست دیگه بعد جاهده میگه تو یه لقمه چرب و نرم برای بعضی از آدما هستی بعدشم شروع میکنه به غیبت کردن از پاتریکس و میگه از وقتی اون اومده مشکل هم برای ما اومده بعد بلند میشه و میره اکسیس هم میره تو فکر.
تحسین میاد در خونه رییس پلیسو میگه به نظرت از کاراحسن اغلو ها کسی زنده هست آخه همش داره بلا سرم میاد که رییس پلیس میگه نه همشون مردن ولی من بازم تحقیق میکنم که تحسین هم میگه خوبه و از اونجا میره.
بانو و پاتریکس میان تو هتل بانو عکس اکسیس رو روی جلد مجله میبینه میگه اینا هم مجله دارن و میخنده بعد میزن تو اتاقاشون بانو مجله

مجله رو پاره میکنه.پاتریکس هم تو اتاقش مجله رو بر میداره و نگاش میکنه.
اکسیس هن تو تختش دراز کشیده و به پاتریکس فکر میکنه.
صبح شیرین زنگ میزنه به کمال اونم میگه زودتر کاراتو تموم کن تا بریم شهرداری دیگه طاقت ندای که شیرین هم میخنده و میگه تو باز شروع کردی بعد قطع میکنه شیرین به خدمتکارا میگه لباستون رو لپوشید و برید سر کارتون منم میرم اکسیس خانوم رو بیدار کنم و میره یکی از خدمتکارا شروع میکنه درباره اکسیس و پاتریکس حرف میزنه و میگه بوسیدن همو بعد میگه ازشون فیلم گرفتم شیرین صداشون و میشنوه میاد داخل اونام هول شدن فیلمو یه بار خودش نگاه میکنه بعد حذفش میکمه بهشون میگه زود وسایلتونو جمع کنید بیرون که ریحان میاد میگه چی شده شیرین میگه داشتن پشت سر اکسیس حرف میزدن صالح هم میگه برای تسویه حساب بیاین پیش من اونا هم بلند میشن.
اکسیس تو اتاقش اماده شده شیرین میاد میگه کجا اونم میگه میرم روستا که شیرین میگه تو هتل قرار دارین اکسیس هم میگه اره تو از کجا فهمیدی؟شیرین میگه دیشب خواب دیدم که تو همین خونه داشتین با پاتریکس همو میبوسیدین که اکسیس میگه لاله دیده؟شیرین هم میگه اره ولی خودم حلش کردم بعد بهش میگه زود باش برام قضیه رو تعریف کن اکسیس هم براش تعریف میکنه بعد میگه نکنه همه کاراش دروغ باشه که شیرین بش میگه تو فقط به حرف دلت گوش کن.
اکسیس داره میره که خدمتکارارو میبینه که میخوان برن به شیرین میگه انگار از ریشه حلش کردی که شیرین میگه اره.اکسیس میره لاله به راننده میگه مارو ببر مزرعه مهربان خانوم که راننده میگه فکر کردین اون استخدامتون میکنه؟که اونم میگه باید اونام بفهمن که دارن چه بلایی سر بولنت خان میارن بعد سوار ماشین میشن و میرن.
پاتریکس پیام میده به اکسیس و میگه صبح بخیر اکسیس هم به خاطر اینکه پشت فرمونه جوابشو نمیده پاتریکس هم از اتاقش میره بیرون.

 

داستان قسمت 12 سریال پاتریکس

پاتریکس برای اکسیس پیام میده میگه صبح بخیر اکسیس به خاطر اینکه پشت فرمونه جوابشو نمیده پاتریکس هم از اتاقش میره بیرون.
بانو تو اتاقش داره آماده میشه پاتریکس پیام میده میگه من رفتم بانو هم چن تا از وسایلای شخصیش رو بر میداره میبره تو اتاق پاتریکس به خدمتکار میگه تو برو فعلا اتاق منو مرتب کن اونم میره بانو اتاق و به هم میریزه لباس خوابشو میندازه رو تخت و عطرشم میزنه تو اتاق و قشنگ همه چی رو آماده میکنه( 😤😤😤).
پاتریکس اومده توی روستا که نجلا رو میبینه اونم میگه نامزدت خیلی زیباست حسودیم شد که پاتریکس میگه بانو وکیل منه نه نامزد من که نجلا میگه دیروز اومده بود داروخونه خودش گفت که پاتریکس میگه اشتباه فهمیدی و میره عدالت میاد نجلا میره پیشش میگه مگه دیروز اون نگفت نامزدشه که عدالت میگه صحبح تو هم بخیر که نجلا معذرت خواهی میکنه و میره.اکسیس هم میاد تو روستا و ماشین پاتریکس رو میبینه.
مزرعه کورلوداغ
تحسین نشسته شیرین براش قهوه میاره تحسین یه دفعه چشمش به تابلوی توی پذیرایی میفته و مشکوک میره طرفش و نگاش میکنه که شیرین میگه خوب گرد گیری نکردیم؟الان دوباره تمیز میکنم که تحسین میگه اکسیس کجاس اونم میگه رفته روستا.
بانو تو اتاق نشسته و داره زیپ لباسشو خراب میکنه اکسیس زنگ میزنه بهش بانو میگه زیپ لباسم گیر کرده اونم میگه من میام کمکت میاد تو اتاق و شوکه میشه لیوار مشروبارو میبینه بعد محکم زیپ لباس بانو رو میبنده که درد میگیره(حقشه)بعدم میره تو رستوران و پاتریکس رو میبینه از بیمارستان بیرون میاد پاتریکس هم ماشین اکسیس رو میبینه.
بانو میاد و به گارسون میگه برام همه چی بیار میخوام بخورم و میخنده و به اکسیس میگه وایی اکسیس جان دیشب خیلی مشروب خوردیم از یه قسمتیشو دیگه یادم نمیاد(کسافتت😤😤😤)بعد اکسیس میگه درباره جشن چه فکرایی داری که بانو میگه پاتریکس دوس داره ساده باشه و اکسیس میگه میدونم بعدم راجع به جزییات حرف میزنن.
تحسین اومده خونه پاتریکس رو نگاه میکنه پاتریکس میاد میگه خیر باشه تحسین میگه زیاد ولخرجی کردی.بعد میگه اصلا ادمی نیستی که دنبال پول باشی که پاتریکس میگه پول دنبال منه که تحسین میگه بورس؟اونم میگه اره تحسین بهش میگه شب بیا خونه برا شام تا در موردش حرف بزنیم.
لاله و اون دوتا خدمتکار از خونه مهربان میان بیرون و میگن بیا دیدی استخداممون نکرد که لاله میگه حداقل حرصمونو خالی کردیم.مهربان به بولنت میگه بیا همه چیزمونو میفروشیم و میریم از اینجا که بولنت میگه همه چیز تحسین رو ازش میگیرم اکسیس خیلی وقته برام ارزشی نداره با اون ازدواج میکنم تحسین ازت معذرت خواهی میکنه

و با مهربان همو بغل میکنن.
اکسیس تو روستا ککرهان رو میبینه اونم میگه بابا برای شام پاتریکس رو دعوت کرده گفت همه خونه باشن که اکسیس میگه میبینمت و میره کورهان هم میره.
ریحان و شیرین دارن اشپزی میکنن جاهده هم داره میخوره به شیرین میگه یکی دیگم بیار که شیربن میگه زیادیت نکنه سومیشه ها که جاهده میگه من که نمیخوام بچه میخواد شیرین هم بهش میده اکسیس میاد میگه چخبره یه سامه دیگه که ریحان میگه اخه پرسنلو اخراج کرده کارا زیاد شده جاهده میگه به کورهان هم بگیم بیاد که یدفعه شیرین میگه نمیخواد جاهده مشکوک نگاش میکنه اکسیس میگه بهش بگیم بیاد و با جاهده میرن بیرون.
اکسیس داره تو اتاقش اماده میشه که شیرین میگه عجب ادمیه میخواسته دوتاتونو باهم داشته باشه پاتریکس میاد اکسیس میره بیرون و میگه خوش اومدی بانو هم میاوردی که میگه رفت استانبول شیرین هم خیلی باحال به پاتریکس نگاه میکنه پاتریکس میره تو پذیرایی اکسیس میگه اینقد تابلو نکن و بعد میفرستتش بره پاتریکس و تحسین دارن درباره شرکت حرف میزنن که بولنت هم میاد اکسیس میگه من دعوتش کردم.پاتریکس دوباره درباره بورس حرف میزنه اکسیس و بولنت میره تو بالکن و حرف میزنن بولنت میگه تو هر وقت دستتو سمت من دراز کنی من همیشه میگیرمش و اکسیس میگه ممنونم پاتریکس هم بهشون نگاه میکنه جاهده هم هی با لبخند موذیانش به پاتریکس نگاه میکنه بعد تحسین میگه بیاید بریم شام بخوریم و همشون بلند میشن.
عدالت دارو اورده به یتیم خونه و میره در یکی از اتاقارو باز میکنه و داخل رو نگاه میکنه یادش میاد که بچه بوده رو اون تخت بوده و بچه ها اذیتش کردن و موهاشو چیدن و اشک تو چشماش جمع میشه(😢😢😢)رییس زندان بهش زنگ میزمه میگه مهربان آیدین باش میخواد برادرتونو ملاقات کنه که عدالت میگه اصلا اجازه همچین کاریو ندید به ضرر اونیه که تو زندانه.
مهربان داره عکسایه قدیمی رو نگاه میکنه زهرا میاد میگه باز که دوباره غرق گذشته ها شدی که مهربان میگه عکس یه شیشه بوده اونو میخوام زهرا میگه به بولنت زنگ زدم جواب نداد که مهربان میگه رفته خونه کورلوداغ ها که زهرا میگه مگه نشنید چی گفتن که مهربان میگه تو دخالت نکن و میره تو فکر.
مزرعه کورلوداغ
دارن شام میخورن و پاتریکس دربارهشرکت حرف میزنه بولنت ددبارش تحقسق میکنه میگه شرکت جزو پنجاه تای اوله جاهده میگه پس سودش زیاده که پاتریکس میگه فعلا سریه اینا که اکسیس میگه پس چرا به ما گفتی که پاتریکس میگه چون میخوام باهاتون شریک بشم همشون شوکه میشن تحسین میخنده و میگه من این پسرو خیلی دوست دارم.(پاتریکسو میگه)عدالت به تحسین پیام میده و میگه امشب حتما

بهم سر بزن.
شیرین و کمال پیش همن که کمال میگه به خدا پاتریکس ادم خوبیه شیرین میگه اخه ساده لوح من تو هر چیزیو بهت بگن زود باور میکنی که کمال میگه من پیش تو ساده لوحم و بعد شیریتو میبوسه و میگه تو این هفته کارای عروسی رو ردیف کنیم شیرین میگه باشه و میره.
پاتریکس میخواد بره کا تحسین میگه خبرشو بهم‌بده اونم میگه باشه اکسیس بدرقش میکنه پاتریکس میگه تمام شب بهم فهموندی اکسیس میگه نه مثل همیشه ام کا پاتریکس میگه دیروز که تو بقلم بودی اینو نمیگفتی اکسیس میگه نمیذارم نه منو و نه خانوادمو فریب بدی که پاتریکس میگه منظورت چیه اکسیس درو میبنده پاتریکس هم میره.تحسین میگه باید خیلی پول سرمایه گذاری کنیم که کورهان میگه من مطمعن نیستم اکسیس میگه من بهش اعتماد ندارم اسمش تو هیچ سایتی نیست جاهده میگه دقیقا حرفای منو گفتی بولنت میگه فوری حرف شراکت و کشید وسط که کورهان میگه تقصیر باباس اون بهش رو میده که تحسین بش میگه خفه گفتم که در موردش تحقسق میکنیم.
تحسین زنگ میزنه به عدالت و میگه دلت برام تنگ شده که اونم مه مهربان داره تلاش میکنه اجازه ملاقات با رضا رو بگیره تحسین هم شوکه میشه.
صبح تحسسن اومده خونه مهربان.مهربان میگه تو اینجا چیکار میکنی گمشو بیرون که تحسین یه دستمال سفید نشونش میده و میگه برای صلح برای اینکه بجه هامون خوشبخت بشن باید صلح بکنیم مهربان هم میره تو فکر.
اکسیس اومده پیاده روی و ورزش میکنه و اهنگ گش میده.
پاتریکس میاد شرکت بولنت و کورهان هم دارن در مورد شرکت تحقیق میکنن.
رفعت تو کارگاهش میره به لپ تاپ نگاه میکنه و اسم پاتریکس رو زده و میخنده فیلم فلش بک میخوره پاتریکس به رفعت میگه این اپیلیکیشن اگه اسم منو سرچ کنن برای تو نشون میده خلاصه میفهمی گول خوردن یا نه.فیلم به حال برمیگرده و رفعت میخنده و میگه این پسر کارشو بلده.
پاتریکس از شرکت میاد بیرونو سوار ماشینش میشه و میره.

 

داستان قسمت آخر سریال پاتریکس

  • hamid saeedi

سریال پاتریکس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی